- رأساً برأس (فِ سُ دَ)
سربسر. (شرفنامۀ منیری).
- رأساًبرأس کردن، سربسر کردن: و مشاهیر قروم و صنادید شام و روم با ایشان از بیم قتال و بأس رأساًبرأس کرده. (تاریخ جهانگشای جوینی). سلطان از اندیشۀ وخامت عاقبت لذت عافیت از دست ندهد و او رأساًبرأس کند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
- رأساًبرأس کردن، سربسر کردن: و مشاهیر قروم و صنادید شام و روم با ایشان از بیم قتال و بأس رأساًبرأس کرده. (تاریخ جهانگشای جوینی). سلطان از اندیشۀ وخامت عاقبت لذت عافیت از دست ندهد و او رأساًبرأس کند. (تاریخ جهانگشای جوینی)
